من رای دادم. طبق پیشبینی قبلی که دو مرحله ای شد و گفتم که در دور دوم رای میدهم رای دادم. اما معتقدم فضای امروز ایران چند پاره است. دو پاره از این جامعه یک نظر دارند، اینکه در مورد رای دادن یا ندادن تصمیم گرفته اند. پارههای دیگر طرفدار ایدئولوژی هستند ، از جمله اصلاحطلبها.
اما به جز افراد ایدئولوژیک، جامعه به معنی توان جمعی، دو دسته شده است: جامعهی آن ها که نه گفتند و من آن ها را طرفدار یک سیاست رمانتیک میبنیم و آن ها که یک کنشگری مرکزگریز داشتند که به خصوص رای دهنده هم بودند.
کنشگرهای مرکزگریز که رای دادند، سطح تحلیلی فراتر از تکرار خاتمی داشتند. آن ها فرآیند ها را به سه سطح کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت می شناسند. فایدهباور هستند.
شاید به درستی ندانند که با همه مرکزگریزیشان در مرکز یک ایده هستند، این ایده که ایران یک کشور با وضعیت های ضد مدرن ، پیشا مدرن و پسا مدرن است. خصیصه های مدرنیته ایرانی از میان رفته. ایران مدرن در ایدئولوژی فرو رفته. عقلانیت با ایده های منقاد جمع شده و کنش های امروز دیگر کنش های مدرن نیستند.
با این استدلال ما در یک وضعیت پست مدرن ضد عقلانی رای میدهیم. در وسط متن فرو میرویم و مرکززدایی میکنیم. آنها که رای نمیدهند، با عقلانیت مدرن مخالفت میکنند. فضای پاستورالی را پیش از ایدئولوژی تصور میکنند و تصمیم میگیرند ضدعقلانی باشند. آنها که بیشترشان طبقهی متوسط در هر طیفی هستند فضای سیاست را با یک زیباییشناسی ضد ایدئولوژی از میان میبرند. برایشان مهم نیست دیگر چه میشود و پیش میروند.
در مقابل کنشگرهای مرکزگریز، گوششان را میبرند و با اینکه باید هر دوگانهای را خنثی کنند در میان دوگانهی موجود فرو میروند. فحش میخورند. اقلیت خائن حساب میشوند چون رای میدهند ولی مرکزیت بنیادگرایی را هدف قرار میدهند. اینجاست که میگویک عقلانیتی خرد و خرده روایتی پست مدرن دارد کنشگری میکند. این عقلانیت خرد درگیر ایده های توطئهی توهم نیست. مرز شمرده شدن و نشدن را میفهمد. در مقابل هر نوع آرمانگرایی می ایستد. برای رفع خطر آرمانگرایی رای میدهد و به بنیادگراهای آرمان گرا در مرحلهی بعدتر نهی قاطع خود را نشان میدهد.
من اما فکر میکنم هر دو واکنش اجتماعی و این جامعهی دوپاره در نهایت میخواهد خودش را وارد یک فضای عاری از تنش کند. هر دو گروه روایتکلی را و کلان روایت را فراموش کردهاند. یکی میخواهد با خرده روایت ها در تایم فریم های کوتاه مدت و میان مدت، زیست داشته باشد و یکی دیگر میخواهد برگردد، با ایدهی بازگشتش کاری بکند. بازگشت به یک عقلانیت ضدروایت. روایتی که دیگر برای هیچ کدام از ما مهم نیست.
سیاست رمانتیک در مقابل کنشگری مرکزگریز
….اما به جز افراد ایدئولوژیک، جامعه به معنی توان جمعی، دو دسته شده است: جامعهی آن ها که نه گفتند و من آن ها را طرفدار یک سیاست رمانتیک میبنیم و آن ها که یک کنشگری مرکزگریز داشتند که به خصوص رای دهنده هم بودند…